امام حسین (ع) از دیدگاه اندیشمندان غرب - بولس سلامه

بولس سلامه
بولس سلامه حقوق دان و نويسنده مسيحي بيروتي مي گويد:
«شب هايي که بيدار بودم و با درد و رنج مي گذراندم و افکار و تخيلاتم مرا به ياد گذشتگان کشاند و در تاريخ گذشته دو شهيد بزرگ امام علي (ع) و سپس امام حسين را به ياد من آورد، يک بار به مدت طولاني در علاقه به آن دو بزرگوار گريستم ، سپس شعر علي و حسين سروده ام ».

وقايع صبح عاشورا و خطبه امام حسین (ع)



در بيان وقايع صبح عاشورا و خطبه حضرت

چون شب عاشورا به پايان رسيد و سپيدة روز دهم محرم دميد حضرت سيدالشهداء عليه السلام نماز بگذاشت پس از آن به تعبيه صفوف لشكر خود پرداخت و به روايتي فرمود كه تمام شماها در اين روز كشته خواهيد شد و جز علي بن الحسين (ع) كس زنده نخواهد ماند و مجموع لشكر آن حضرت سي و دو نفر سوار و چهل تن پياده بودند و به روايت ديگر هشتاد و دو پياده، و به رواتي كه از جناب امام محمد باقر عليه السلام وارد شده چهل و پنج نفر سوار و صد تن پياده بودند و سبط ابن الجوزي در تذكره نيز همين عدد را اختيار كرده و مجموع لشكر پسر سعد شش هزار تن و موافق بعضي مقاتل بيست هزار و بيست و دو هزار و به روايتي سي هزار نفر وارد شده است و كلمات ارباب سير و مقاتل در عدد سپاه آن حضرت و عسكر عمر سعد اختلاف بسيار دارد پس حضرت صفوف لشكر را به اين طرز آراست زهيربن قين را در ميمنه بازداشت، و حبيب بن مظاهر را در ميسرة اصحاب خود گماشت و رايت جنگ را با برادرش عباس عطا فرمود و موافق بعض كلمات بيست تن با زهير در ممينه و بيست تن با حبيب در ميسره بازداشت و خود با ساير سپاه در قلب جا كرد و خيام محترم را از پس پشت انداختند، و امر فرمود كه هيزم و ني‌هائي را كه اندوخته بودند در خندقي كه اطراف خيام كنده بودند ريختند و آتش در آنها افروختند براي آنكه آن كافران را مانعي باشد از آنكه به خيام محترم بريزند. و از آن سوي نيز عمر سعد لشكر خود را مرتب ساخت ميمنه سپاه را به عمر و بن الحجاج سپرد و شمر ملعون ذي الجوشن را در ميسره جاي داد و عروه بن قيس را بر سواران گماشت و شبث بن ربعي را با رجاله بازداشت، و رايت جنگ را با غلام خود در يد گذاشت....


ادامه نوشته

عاشورا سرمشق دائمى براى امت اسلام...

عاشورا یك حادثه‏ ى تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یك فرهنگ، یك جریان مستمر و یك سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى عبد اللّه (علیه‏ السّلام) با این حركت- كه در زمان خود داراى توجیه عقلانى و منطقى كاملًا روشنى بود- یك سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یك چیزِ مركب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حركت حضرت ابى عبد اللّه (علیه‏ السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.

در فرهنگ شیعی،‌ به خاطر شهادت امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا ، عظیم ترین روز سوگواری و ماتم به حساب می آید، زیرا بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر انجام گرفته است؛ از این رو امام صادق(علیه السلام) فرمود:

"و أمّا یوم عاشورا فیوم أصیب فیه الحسین (علیه السلام) ضریعاً بین أصحابه و أصحابه حوله صرعی عراة"

عاشورا روزی است كه حسین (علیه السلام) میان یارانش كشته شد و بر زمین افتاد. یاران او نیز پیرامون او به خاك افتاده و عریان بودند".

شیعیان امام حسین (علیه السلام) در ایام محرم، به ویژه روز عاشورا عزاداری نموده و یاد و خاطره آن روز را زنده نگه داشته اند، از این رو این روز به نام عاشورای حسینی شهرت یافت. البته امویان بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) در این روز شادی می كردند. از این رو در زیارت عاشورا آمده است: "اللّهم هذا یوم تبرّكت به بنو امیّة و ابن آكلة الاكباد"


همچنانکه گفتیم پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان مقدمه و طرح پیروزی، روز تاسوعا به روزه گرفتن سفارش نمود. ولی اكنون روزه گرفتن مكروه است.


نقل شده است بعد از آنكه امام سجّاد (علیه‏السّلام) پس از حادثه ‏ى عاشورا به مدینه برگشت- شاید از آن وقتى‏ كه این كاروان از مدینه بیرون رفت و دوباره برگشت، ده، یازده ماه فاصله شده بود- یك نفر خدمت ایشان آمد و عرض كرد: یا ابن رسول اللّه! دیدید رفتید، چه شد! راست هم مى‏ گفت؛ این كاروان در حالى رفته بود كه حسین بن على‏ (علیه‏ السّلام)، خورشید درخشان اهل بیت، فرزند پیغمبر و عزیزِ دل رسول اللّه، در رأس و میان آن‏ها بود؛ دختر امیر المۆمنین با عزت و سرافرازى رفته بود؛ فرزندان امیر المۆمنین- عباس و دیگران- فرزندان امام حسین(علیه السلام) ، فرزندان امام حسن(علیه السلام) ، جوانان برجسته و زبده و نامدار بنى هاشم، همه با این كاروان رفته بودند؛ حالا این كاروان برگشته و فقط یك مرد- امام سجّاد (علیه‏السّلام)- در این كاروان هست؛ زنها اسارت كشیده، رنج و داغ دیده‏ اند؛ امام حسین(علیه السلام)  نبود، على اكبر(علیه السلام)  نبود، حتى كودك شیرخوار در میان این كاروان نبود. امام سجّاد علیه‏السّلام در جواب آن شخص فرمود: فكر كن اگر نمى ‏رفتیم، چه مى ‏شد! بله، اگر نمى ‏رفتند، جسم ها زنده مى‏ ماند، اما حقیقت نابود مى‏ شد؛ روح ذوب مى‏ شد؛ وجدانها پایمال مى‏ شد؛ خرد و منطق در طول تاریخ محكوم مى ‏شد و حتى نام اسلام هم نمى‏ ماند.

ازحدیثی از حضرت رضا (علیه السلام) فهمیده می شود كار كردن تنها در روز عاشورا منع شده است , نه تاسوعا; وانگهی كار در روزعاشورا حرام نیست ; مكروه است چون خیر و بركت و یمن ندارد.

شاید علّت كراهتش این باشد كه وقتی امام حسین (علیه السلام) با آن عظمتش برای حفظ اسلام و ناموس و شرف و انسانیت , جان خود و فرزندان و بستگان و در یك كلمه همه چیز را در راه خدا داده و با بدن چاك چاك و عریان روی خاك داغ كربلا افتاده است , شایسته نیست انسان در چنین روزی برای زندگی دنیوی ذخیره ای تهیه نماید, بلكه بسیار به جا است در تكایا و مساجد و مجالس عزا شركت كرده و برای امام (علیه السلام) و خاندانش گریه نموده و حالت حزن و اندوه بگیرد.

 



منابع:

1- حیات الامام الحسین(علیه السلام) ، ج 3، ص 179، به نقل از فرهنگ عاشورا، جواد محدثی

 2 -  بحارالانوار، ج 45، ص 95

3  -  همان، ج 44،‌ص 284؛ وسایل الشیعه، ج 1،‌ ص 394

4  -  سفینه البحار، ج 1، ص 124

وقايع  روز تاسوعا و ورود شمر ملعون


http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.gif


وقايع تا روز تاسوعا و ورود شمر ملعون

چون روز پنجشنبه نهم محرم الحرام رسيد شمر ملعون با نامه ابن زياد لعين در امر قتل امام عليه السلام به كربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پليد از مضمون نامه آگه گرديد خطاب كرد به شمر و گفت مالك وَيْلَكَ خداوند ترا از آبادانيها دور افكند و زشت كند چيزي را كه تو آورده‌اي، سوگند با خداي چنان گمان مي‌كنم كه تو بازداشتي ابن زياد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد كردي امري را كه اصلاح آن را اميد مي‌داشتم والله حسين آنكس نيست كه تسليم شود و دست بيعت به يزيد دهد چه جان پدرش علي مرتضي در پهلوهاي او جا دارد، شمر گفت اكنون با امر امير چه خواهي كرد؟ يا فرمان او بپذير و با دشمن او طريق مبارزت گير و اگرنه دست از عمل بازدار و امر لشكر را با من گذار، عمر سعد گفت لا وَلا كَرامَهَ لَكَ من اينكار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پيادگان باش و من امير لشكرم، اين بگفت و در تهيه قتال با جناب سيدالشهداء عليه السلام شد.

شمر چون ديد كه ابن سعد مهياي قتال است به نزديك لشكر امام عليه السلام آمد و بانگ زد كه كجايند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس چه آنكه مادر اين چهار برادر ام البنين از قبيله بني كلاب بود كه شمر ملعون نيز از اين قبيله بوده جناب امام حسين عليه السلام بانگ او را شنيد برادران خود را امر فرمود كه جواب او را دهيد اگرچه فاسق است لكن با شما قرابت و خويشي دارد، پس آن سعادتمندان با آن شقي گفتد چه بود كارت؟ گفت اي فرزندان خواهر من شماها در امانيد با برادر خود حسين رزم ندهيد از دور برادر خود كناره گيريد و سر در طاعت اميرالمؤمنين يزيد (ملعون) درآوريد.

جناب عباس بن علي عليه السلام بانگ بر او زد كه بريده باد دستهاي تو و لعنت باد بر اماني كه تو از براي ما آوردي، اي دشمن خدا امر مي‌كني ما را كه دست از برادر و مولاي خود حسين بن فاطمه عليه السلام برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ملاعينان درآوريم آيا ما را امان مي‌دهي و از براي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله امان نيست؟ شمر از شنيدن اين كلمات خشمناك شد و به لشكرگاه خويش بازگشت.

پس ابن سعد لشكر خويش را بانگ زد كه يا خليل الله اركبي و بالجّنه ابشري اي لشكرهاي خدا سوار شويد و مستبشر بهشت باشيد، پس جنود نامسعود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت سيدالشهداء عليه السلام آوردند در حالي كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام در پيش خيمه شمشير خود را برگرفته بود و سر به زانوي اندوه گذاشته و به خواب رفته بود و اين واقعه در عصر روز نهم محرم الحرام بود.

شيخ كليني از حضرت صادق عليه السلام روايت فرموده كه آن جناب فرمود روز تاسوعا روزي بود كه امام حسين عليه السلام و اصحابش را در كربلا محاصره كردند و سپاه اهل شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند، و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسياري لشكر كه براي آنها جمع شده بودند و حضرت امام حسين عليه السلام و اصحاب او را ضعيف شمردند و يقين كردند كه ياوري از براي آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند كرد، پس فرمود پدرم فداي آن ضعيف و غريب.

و بالجمله چون جناب زينب سلام الله عليها صداي ضجه و خروش لشكر را شنيد نزد برادر دويد و عرض كرد برادر مگر صداهاي لشكر را نمي‌شنويد كه نزديك شده‌اند، پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود كه اي خواهر اكنون رسول خدا (ص) را در خواب ديدم كه به من فرمود تو به سوي ما خواهي آمد، چون حضرت زينب سلام الله عليها اين خبر وحشت اثر را شنيد طپانچه بر صورت زد و صدا را به واويلا بلند كرد، حضرت فرمود كه اي خواهر ويل و عذاب از براي تو نيست ساكت باش خدا ترا رحمت كند. پس جناب عباس عليه السلام به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد برادر لشكر روي به شما آورده حضرت برخاست و فرمود اي برادر عباس سوار شو جانم فداي تو باد و برو ايشان را ملاقات كن و بپرس چه شده كه ايشان رو به من آورده‌اند. جناب عباس عليه السلام با بيست سوار كه از جمله زهير و حبيب بودند به سوي ايشان شتافت و از ايشان پرسيد كه غرض شما از اين حركت و غوغا چيست؟ گفتند از امير حكم آمده كه بر شما عرض كنيم كه در تحت فرمان او در آئيد و اطاعت او را لازم دانيد و اگرنه با شما قتال و مبارزت كنيم، جناب عباس عليه السلام فرمود پس تعجيل مكنيد تا من برگردم و كلام شما را با برادرم عرضه دارم. ايشان توقف نمودند جناب عباس (ع) به سرعت تمام به سوي آن امام انام شتافت و خبر آن لشكر را بر آن جناب عرضه داشت. حضرت فرمود به سوي ايشان برگرد و از ايشان مهلتي بخواه كه امشب را صبر كنند و كارزار به فردا اندازند كه امشب قدري نماز و دعا و استغفار كنم چه خدا مي‌داند كه من دوست مي‌دارم نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را، و از آن سوي اصحاب عباس در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي‌نمودند تا جناب عباس (ع) برگشت و از ايشان آن شب را مهلت طلبيد.

سيد فرموده كه ابن سعد خواست مضايقه كند عمرو بن الحجاج الزبيدي گفت به خدا قسم اگر ايشان از اهل ترك و ديلم بودند و از ما چنين امري را خواهش مي‌نمودند ما اجابت مي‌كرديم ايشان را، تا چه رسد به اهل بيت (صلي الله عليه و آله).

و در روايت طبري است كه قيس بن اشعث گفت اجابت كن خواهش ايشان را و مهلتشان ده لكن به جان خودم قسم است كه اين جماعت فردا صبح با تو مقاتله خواهند كرد و بيعت نخواهند نمود. عمر سعد گفت به خدا قسم اگر اين بدانم امر ايشان را به فردا نخواهم افكند پس آن منافقان آن شب را مهلت دادند، و عمر سعد رسولي در خدمت جناب عباس (ع) روان كرد و پيام داد براي آن حضرت كه يك امشب را به شما مهلت داديم بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد و اگر نه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصل امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت، اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود باز شدند

 

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی


امام حسین (ع) از دیدگاه اندیشمندان غرب - رودولف ژايگر

رودولف ژايگر
اين نويسنده آلماني که کتاب «خداوند علم و شمشير»را در مورد حضرت علي نوشته است در مورد امام حسين مي نويسد که امام علي (ع) به پسرش مأموريت داد که با ايرانيان (اسيران ) صحبت نمايد و قرآن و معني آن را آموزش دهد چرا که فارسي را به خوبي مي دانست .

امام حسین (ع) از دیدگاه اندیشمندان غرب - ویل دورانت

ويل دورانت
ويل دورانت که کتاب نفيس تاريخ تمدن را نوشته است در همان کتاب به تجليل حسين از طرف پيروانش بعد از قرن ها اشاره مي کند: «شيعيان در کربلا در جايي که حسين (ع) به قتل رسيده به يادگار وي زيارتگاه بزرگي ساخته اند و هنوز هم هر ساله حادثه غم انگيز قتل وي را نمايش مي دهند و عزاداري مي کنند و از يادگار علي و دو فرزندش حسن و حسين (ع) تجليل به عمل مي آورند».

امام حسین (ع) از دیدگاه اندیشمندان غرب - موسیو ماربین آلمانی

مسيو ماربين آلماني


مسيو ماربين آلماني درباره حسين (ع) و هم چنين علل قيام آن حضرت و نتايج آن چنين مي نويسد:
حسين بن علي نوه محمد (ص) که از دختر محبوبش فاطمه (س) متولد شده ، تنها کسي است که در چهارده قرن پيش در برابر حکومت جور و ظلم قد علم کرد، اخلاق و صفاتي که در دوران حکومت عرب پسنديده و قابل احترام بود در فرزند مولاي متقيان مشاهده مي شد، حسين شجاعت و دلاوري را از پدر خود به ارث برده بود به دستورها و احکام اسلام تسلط کاملي داشت در سخاوت و نيکوکاري نظير نداشت در نطق و بيان زبردست بود و همه را مجذوب بيانات خود مي ساخت ، مسلمانان جهان عقيده و اراده زائدالوصفي به حسين (ع) دارند و هر ساله در ماه معيني (ماه محرم ) براي او عزاداري مي کنند، کتاب هاي بسياري از فضائل و مناقب حسين (ع) توسط مسلمانان نوشته شده است و از ملکات حسنه و سجاياي پسنديده او گفت و گو مي شود.


موضوعي را که نمي توان ناديده گرفت اين است که حسين (ع) اول شخص سياستمداري بود که تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري اختيار ننموده است . تاريخ عاشورا کاملاً نشان مي دهد که هيچ يک از شهيدان کربلا عمداًخود را به کشتن نداده اند، يعني هر يک از کشته شدگان را دشمنان بر سر آنان تاخته و مظلومانه از پاي در آورده اند وبه اندازه مظلوميتشان بر عظمت و بزرگي اسلام افزوده شده است ولي شهادت حسين ازهمه مهمتر و از روي دانش و بصيرت و سياست انجام گرفت و اين شهادت و شهامت درتاريخ بشريت نظير نداشته است .

مهم ترين اثر اين نهضت اين بود که رياست روحاني که در عوالم سياست اهميت شاياني داشت ، مجدداًبه دست بني هاشم افتاد؛ و به ويژه در بازماندگان حسين مسلم گرديد، چندي طول نکشيد که (حکومت ) ظلم و جور معاويه و جانشينان او منهدم شد و کمتر از يک قرن قدرت از بني اميه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت ) از بني اميه به قسمي شد که امروز نام و نشان از آنها نمودار نيست و اگر در متن کتاب هاي تاريخي نامي از اين قوم ذکر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا نوشته شده و اين نيست مگر به واسطه قيام حسين (ع) و ياران با وفاي او.


سیاسة الحسینیة