روایت شده است که مردى به پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) عرض کرد :

اى رسول خداچهار کار خوشایند من است: زنا، شرابخوارى، دزدى و دروغ. اما هر کدام را که بفرمایید به خاطر شما ترک مى ‏کنم.حضرت فرمود: دروغ را رها کن. مرد رفت و تصمیم گرفت، زنا کند اما با خودش گفت: پیامبر از من مى ‏پرسد [که زنا کرده‏ اى یا نه؟]


اگر انکار کنم، قولى را که به ایشان داده‏ ام شکسته ‏ام و اگر اقرار کنم، حدّ مى‏ خورم. سپس تصمیم گرفت دزدى کند، بعد تصمیم گرفت شراب بخورد، اما هر بار همین فکر را با خود کرد. لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد: شما راه را بکلى بر من بستید؛ من همه این کارها را رها کردم....



منبع:میزان الحکمه ، حدیث17526